اول، فقدان ساختار حزبی سبب میشود اصحاب سیاست فاقد هویت جمعی سیاسی و احساس نظارت گروه سیاسی بر خود باشند. حزب، آبرو و بقایی فراتر از افرادش و عمرشان دارد و بنابراین فراتر از منافع افراد، به هویت جمعی و آبروی خود نزد مردم میاندیشد و بنابراین سیاسیون درمییابند که این گونه رفتارهایشان با واکنش حزب مواجه خواهد شد. حزب همچنین جامعهپذیری سیاسی را بر افراد تحمیل میکند. سیاسیون فاقد سابقه و هویت حزبی، بیتجربه و بیهویت، در عرصه سیاست میتازند.
دوم، سازوکار گزینش و نظارت بر نامزدهای انتخابات مجلس به غایت ناکارآمدی خود را نشان داده است. این گونه رخدادها در اشکال مختلف بارها تکرار شدهاند و داستان کردارهای خارج از عرف برگزیدگان نظام نظارت فعلی تازه نیست. این نظارتی که «نورسیدهها» و «نرسیدههای» سیاسی را برمیکشد و راه را بر دیگران میبندد.
سوم، میزان دخالت نمایندگان مجلس در نظام اجرایی کشور از حد گذشته و شاید اصل تفکیک قوا از اساس بیمعنا شده است. نمایندگان مجلس در انتخاب استانداران، مدیران ادارات کل شهرستانها، تصمیم درباره اجرای پروژههای عمرانی، واگذاری قراردادها و هر آن چیزی که در حیطه اختیارات قوه مجریه است مداخله میکنند. این روند سال به سال تشدید شده و نهایتاً اکثریتی از نمایندگان مجلس را به مدعیان اختیارات اجرایی، بدون پذیرش مسئولیتهای ناشی از این اختیار بدل کرده است.
چهارم، تیغ سؤال و استیضاح که همچون چک سفیدامضا در اختیار نمایندگان است، وزرا و نظام اجرایی کشور را در برابر مداخلات بیحد و مرز و بسیار شخصیشده نمایندگان آسیبپذیر کرده است. بیسبب نیست که قهرمان درازگیت به عوض عذرخواهی، خواستن عذر کارمند گمرک را طلب میکند زیرا میداند طبق رویههای موجود وزیر در برابر سؤال و استیضاح آسیبپذیر است و عاقبت تسلیم خواهد شد.
پنجم، نمایندگان مجلس بهواسطه دست یافتن به اختیارات بسیار غیررسمی و رویهشده در عزل و نصبها، قراردادها، طرحها و پروژهها و ...؛ و در عین حال عدم پذیرش مسئولیت این اقدامات، به احساس قدرت دست یافتهاند. تورم به پای دولتها نوشته میشود در حالی که نمایندگان سهم بسیار در بودجههای تورمزا دارند؛ مشکلات صندوقهای بازنشستگی و مسأله آب به پای دولتها نوشته شده، حال آنکه هنوز کسی برای ملت شریف ایران توضیح نداده که مجالس و نمایندگان آنها چه نقش عظیمی در پیدایش این وضعیت ایفا کردهاند. بخش عمدهای از نمایندگان مجلس در جایگاه اختیارداران نامسئول قرار گرفتهاند و این قدرتآفرین شده است.
ششم، آشکار نبودن رأی نمایندگان مجلس و ظرفیت پنهانکاری در نظام فعلی قانونگذاری کشور، بر بیمسئولیتی مجلسیان در قبال تصمیمات ایشان افزوده است.
هفتم، بزرگی منافعی که نتیجه کردار برخی نمایندگان مجلس است، و ظرفیتهای نظام اداری و حکمرانی غیرشفاف و آغشته به فساد، به حدی است که افراد را برای دفاع از آن منافع به استفاده حداکثری از همه ظرفیتها از جمله بدکرداری و تندخویی - وامیدارد.
هشتم، فقدان شفافیت در منابع تأمین مالی رقابتهای انتخاباتی و امکان فساد در تأمین مالی و وامدار بودن برخی در مقابل حامیان انتخاباتیشان، فشار بر آنها برای جبران منابع مالی صرفشده را افزایش میدهد و نزدیک شدن به زمان انتخابات بعدی و نیاز به تأمین مالی جدید، ناخودآگاه فشار برای مداخله در امور اجرایی و بهرهگیری افراطی و خارج از عرف از قدرت را بیشتر میکند.
نهم، «درازگیت» نه فقط نشاندهنده ناکارآمدیهای برشمردهشده در عرصه سیاسی، بلکه بههمریختگی در سایر نهادها از جمله نظام آموزش عالی متورم است که برخی از نمایندگان از درون آنها رشد کرده و بالا آمدهاند.
همان گونه که «عکس گرفتن با موگرینی» فقط داستان یک عکس نبود، « درازگیت» هم فقط تندخویی و بدگویی ساده نیست، بلکه تب بیماری است که تا عمق استخوان، به انواع ویروسها آلوده است.
*عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی