اتوبوسی را تصور کنید که از مسیر اصلی خارج شده و مدتهاست در مسیر
انحرافی در حرکت است. این اتوبوس هرچه بیشتر در مسیر انحرافی میراند
مشکلات بیشتری چه برای خود اتوبوس و چه برای مسافران پیش میآید. صدای
اعتراض مسافران بلند شده و مدام با یکدیگر و با راننده در حال بحث و جدل
هستند. رانندگان نیز هر از گاهی با انتخاب مسیرهای به ظاهر میانبر و
دستکاری اشتباه بخشهایی از موتور که در تخصصشان نیست به این مشکلات دامن
میزنند.
رانندگان بهجای آنکه مسافران را آرام
کنند جدلِ آنها را شعلهورتر میکنند. خبر بد آن است که علاوهبر مسائل
اتوبوس که سبب شده به سختی حرکت کند، ذخیره سوخت آن نیز بهزودی تمام
میشود و همه را در بیابانی بیآب و بدون آبادی رها خواهد کرد. حال هر چه
بیشتر این اتوبوس به مسیر غلط خود ادامه میدهد نقش مهارت رانندگان چه در
تعمیر اتوبوس و چه در تغییر مسیر برای بازگشت به مسیر اصلی پررنگتر
میشود.
این قصه اقتصاد ایران است که از چند دهه
قبل شروع شده و سالهای کنونی زمانی است که تمامی تصمیمات غلط و مسائل
انباشتشده گذشته آثار خود را بروز دادهاند. «وضعیت بحرانی بازار کار»،
«مشکلات مالی دولت»، «مسائل نظام بانکی»، «شرایط نامتوازن مناطق مختلف کشور
از نظر بیکاری، فقر و دسترسی به امکانات»، «چالشهای تامین انرژی برای
مصرف روزافزون آن»، «وضعیت بحرانی منابع آبی کشور»، «شرایط صندوقهای
بازنشستگی»، «آلودگی هوا، فرسایش خاک و تخریب سریع محیط زیست کشور»، «حجم
بزرگ قاچاق سوخت و کالا»، «نظام بنگاهداری غیررقابتی و شرایط دشوار
کسبوکار»، «رشد پایین و کاهش سرمایهگذاری» و «نبود رویکردی شفاف و
باثبات برای ارتباط بینالمللی» موضوعاتی هستند که در چند سال اخیر کشور را
دچار مشکلاتی عمیق و همزمان با یکدیگر کردهاند. در کنار این پیچیدگیها،
دعواهای جناحی و بیاعتمادی عمومی (مردم نسبت به یکدیگر، مردم نسبت به نظام
تصمیمگیری و جناحهای سیاسی نسبت به یکدیگر) و شرایط بیثبات منطقهای و
تنشهای رو به رشد آن تصویر نگرانکنندهای از ایران و آینده آن نشان
میدهد. همانطور که در مثال اتوبوس بیان شد، هماکنون زمانی است که نقش
مهارت و تخصص بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. الان کشور در شرایطی قرار
ندارد که بتوان مانند چند دهه گذشته با تکیه بر منابع نفت بر بسیاری از
ضعفها و بیدانشیها پوشش گذاشت. شرایط جنگ هم نیست که همه برای یک هدف
مشترک پشت یکدیگر باشند؛ زیرا مشکل در درون خودمان است! در چنین شرایطی نقش
دانش و مهارت بسیار کلیدی است. اغراق نیست اگر بگوییم دولت دوازدهم
مهمترین دولت چند دهه گذشته است و تصمیمات آن فقط آینده یک جناح و چند سال
را تحت تاثیر قرار نمیدهد، بلکه لازم است تصمیماتی گرفته شود برای
دورهای جدید از تاریخ کشور که در انتهای دولت دوازدهم پیشروی کشور گشوده
میشود. اگر رفع مهمترین مشکل سالهای ابتدای دهه 90، یعنی تحریم، هدف و
رسالت اصلی دولت یازدهم بود، دولت دوازدهم باید فهرست بلندی از مشکلات کشور
را حل کند تا شاید مانع از آن شود که وضعیتی که قرار بود تحریمها برای ما
بهوجود بیاورند، خودمان برای خودمان ایجاد کنیم.
از این رو نیاز است دولت بعد، دولتی با
ویژگیهای ویژهای باشد! دولتی که اول از همه از متخصصترین افراد کشور –
در عرصه داخلی و بینالمللی- تشکیل شده باشد. چند سال آتی زمانی نیست که
افراد برای مصلحت و کارهای سیاسی گرد هم جمع شوند. دیگر فرصت آن نیست که با
صنعتی حمایتی علاوهبر آنکه شغلی ایجاد نکنیم بر آمارِ تعداد کشتههای
جادهای اضافه و آلودگی هوا را بیشتر کنیم. دیگر فرصت آن نیست با این همه
سیاستگذاری نادرست صرفا برای یک کالا -گندم- هم بودجه ناتراز را ناترازتر
کنیم، هم ذخایر آبی را تخلیه کنیم و در آخر هم بیشترین ضایعات را تولید
کنیم. دیگر فرصتی باقی نمانده است که با سیاستهای تجاری و ارزیِ خلافِ
تمام آموزههای اقتصاد و تجارب دنیا، با کاهش رقابتپذیریِ بنگاههای داخلی
و گسترش قاچاق، اشتغالزایی را فدای کلیشههای سیاستگذاری کنیم. چند سال
آینده، سالهای تصمیمات سخت و البته درست است. بنابراین علاوهبر تخصص برای
یافتن راهکارهای درست، مهارت دولت آتی بسیار ضروری است. مهارتی که با آن
بتواند تصمیات سخت را آسان اجرا کند و تمامی مسافران این اتوبوس را برای
بازگشت به مسیر اصلی آماده و همراه کند.