تهران که یک دهه قبل با 600 میلیارد تومان اداره میشد، امروز 25 هزار میلیارد تومان بودجه هم پاسخگوی آن نیست. درست است که پروژههای شهری گران تمام میشود، اما قیمت نگهداری شهر نیز قابل تامل است، شهر تهران روزها پر میشود از شهروندانی که متعلق به تهران نیستند یا از شهرهای اطراف میآیند یا از دویست سکونتگاه غیر قانونی اطراف شهر که هیچ وابستگی و علاقهای به محل کار و درآمد خود ندارند، آنها بعد از غروب و پس از طلوع آفتاب محل خواب و محل کار خود را ترک میکنند و اگر فرصتی بهدست بیاورند به شهر و روستای خود میروند که به آن علاقهمند هستند، بنابر این یکی از مهمترین مسائل که تهران را گران میکند درک این واقعیت است که اغلب ساکنان آن به شهر خود علاقهمند نیستند و شهروندان تهرانی از اینکه تهرانی هستند احساس غرور نمیکنند و قومیت، شهر و روستای خود را ترجیح میدهند.این بیعلاقه بودن، مشارکت آنها را در نگهداری و حفاظت از شهر به میزان قابل توجهی کاهش داده است.
از طرفی شوراهای شهر نتوانستهاند مشارکت اکثریت مردم را برای امور شهر جلب کنند و شوراهای محلی نیز بیشتر جنبه تشریفاتی و اخذ رای برای اعضا دارند و گرنه تهران شهر چندان بزرگی نیست و کوچک تر از پاریس نسبت به فرانسه است، اما مدیران شهری شهرهای بزرگ به شهروندان میآموزند که چگونه شهرشان را دوست بدارند و در نگهداری آن هزینهتراشی نکنند. عوارض گرانی هزینههای نگهداری شهر، حاشیهنشینی و مهاجرت از روستاها است که به سودای کار یابی میآیند و در آن خود و شهروندان تهرانی را گرفتار میکنند. مدیریت شهری اعم از شورا و مسوولان برای کاهش هزینههای نگهداری شهر باید از اطراف تهران شروع کنند و با ساز و کارهایی مانند آموزش، گسترش اطلاعات شهرنشینی، تشکیل نمادهای مدنی و جلب همکاریهای گروهی، روستاییان شهرنشین را برای تلفیق نفع شخصی و همگانی توجیه کنند تا آنها نیز به تهرانی بودن افتخار کنند.