ثبت نام | ورود
English
امروز پنج شنبه 1403.1.9 Iranian Construction Engineering and Management
صفحه اصلی
اندیشگاه

چالش های بین المللی اقتصاد ایران پسابرجام از زبان دکتر سریع القلم
به گزارش اقتصادنیوز، محمود سریع‌القلم در نشستی با فعالان بخش خصوصی در اتاق بازرگانی ایران، به تحلیل اصلی‌ترین چالش‌های توسعه ایران در دوره پساتحریم پرداخت. استاد شناخته‌شده دانشگاه شهید بهشتی در این نشست عوامل ناهمخوان توسعه در پسابرجام را به دو دسته بین‌المللی و داخلی تقسیم کرد.

در ادامه می‌توانید خلاصه‌ای از مهم‌ترین اظهارات محمود سریع‌القلم درباره چالش‌های داخلی و خارجی کشورمان را بخوانید.

* در دنیای امروز ناسیونالیسم سیاسی و اقتصادی به شدت رشد کرده است. یعنی حتی قدرت‌های بزرگ عمدتا به فکر این هستند که در این نظام بین‌الملل پیچیده، چگونه می‌توانند منافع خود را حفظ کنند. آن مرکزیتی که در گذشته برای حل‌وفصل مسائل در دنیا وجود داشت، در حال حاضر از بین رفته است. در گذشته حتی اگر در کشورها مشکلاتی پیش می‌آمد، این مرکز، برای حل آن، ابتکار به خرج می‌داد. اما در حال حاضر با چنین رویکردی در دنیا مواجه نیستیم. مصداق بزرگ این تئوری، مساله سوریه است. الان تقریبا می‌توان گفت در نظام بین‌الملل کسی به فکر سوریه نیست. با اینکه این کشور با شرایط نامساعدی مواجه است و 80 درصد کشور سوریه در معرض نزاع‌های داخلی و بین‌المللی است، اما بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی به دنبال این هستند که در چنین معرکه‌ای چگونه می‌توانند منافع خود را پیش ببرند.

*هند یک کشور موفق در جامعه بین‌المللی است. این کشور با نهایت دقت، تمام روابط خودش را مدیریت کرده و از تمام فرصت‌هایش استفاده می‌کند. هندی‌ها روابط خود را با روسیه و چین حفظ کرده‌اند و روابط استراتژیک را با اروپا، آمریکا و ژاپن نیز طراحی کرده‌اند. پروژه‌های بزرگی را برای کاهش فقر برای یک دهه آینده خود تعریف کرده‌اند.

*عربستان نمونه‌ای دیگر است. عربستان در حال تدوین برنامه‌ای برای سال 2030 است. هرچند تحقق یا عدم تحقق این برنامه به سیاست‌گذاری‌های این کشور بر می‌گردد و در حال حاضر با چالش‌های بزرگی روبه‌رو است، اما آنچه مشخص است، این کشور در حال حاضر به دنبال یک اورهال اقتصادی، سیاسی و ملی است. حتی برای این کار از چند موسسه بزرگ جهانی نظر خواسته‌اند. مصداق مهم سیاست‌های خارجی عربستان این است که در حال حاضر با کشورهایی که به‌طور سنتی همواره دچار چالش بوده، وارد همکاری شده است.

*حتی کشورهای صنعتی بزرگ مثل آمریکا یا کشورهای قدرتمندی مثل انگلیس در حال بازبینی سیاست‌های خارجی خود هستند. کشورها به این نتیجه رسیده‌اند که باید جراحی‌های بزرگ انجام بدهند تا سطح ثروت ملی را بالا ببرند اما با سیاست‌های سنتی این موضوع امکان‌پذیر نیست؛ حتی برای کشوری مثل انگلیس.

*کانون چالش‌های کنونی این است که ما باید چه‌کار کنیم که در این کیک بزرگ ثروث بین‌المللی، نه تنها سهم خودمان را بگیریم، بلکه آن را برای دهه‌های آینده نیز تضمین کنیم.

*دکتر طبیبیان می‌گویند: «معتقدم آخرین کشوری که در دنیا ایده‌آلیسم چپ را کنار می‌گذارد، ایران خواهد بود.» این تفکر می‌گوید ما می‌خواهیم جهان را عوض کنیم و نظم جدیدی را در دنیا برقرار کنیم. این تفکرات بیانگر این موضوع است که ما در سطح ملی در داخل کشور مساله‌ای نداریم و باید برویم دنیا را عوض کنیم. این نگاه ما نسبت به جهان باعث شده که به واقعیت‌های جهانی توجه چندانی نداشته باشیم.

*آسیایی‌ها نه با نظام سیاسی ما مشکل دارند و نه با جایگاه ایران در خاورمیانه و تعریفی که ما از خودمان ارائه می‌دهیم. حتی اروپایی‌ها هم با ایران مشکلی ندارند. اروپایی‌ها برای ایران فضا را باز می‌کنند. آنها نه تنها ایران را به‌عنوان کشوری باثبات در خاورمیانه می‌دانند، بلکه ایران را کشوری برای تامین ثبات منطقه می‌شناسند. آنها حاضرند در تمام زمینه‌ها با ایران کار کنند.

*مرکز مشکلات ما، اروپا و آسیا و خاورمیانه نیست. چالش ایران در بخش خارجی آمریکاست. آمریکایی‌ها اعتقاد دارند که ایران را مدتی تحت فشار قرار داده‌اند و در نهایت توانسته‌اند فعالیت کشوری را که برای آنها به لحاظ دستیابی به فناوری هسته‌ای خطرناک بوده، مهار کنند. اما با توجه به خواسته‌هایی که ایران همچنان از این کشور در شرایط پسابرجام دارد، به نظر می‌رسد این فشار همچنان ادامه دارد.

*تصمیم آمریکا تداوم فشار است. وزارت خزانه‌داری آمریکا، مکان فشار است و روش فشار هم مانع‌تراشی رویه‌ای است. بیش از 40 شرکت به من گفته‌اند که ما برای همکاری با ایران به «اوفک» نامه فرستادیم، اما هنوز جوابی دریافت نکرده‌ایم و به ما می‌گویند این نامه‌ها در جریان است. باید باور کنیم که در دنیا روش مبارزه، روش حقوقی است.

* آمریکایی‌ها تا آنجا که امکان دارد به دنبال تاخیر در انجام دادن کارها هستند. عجله هم ندارند. آنها اعتقاد دارند که ایران کشور بسیار مهمی است که باید بماند و کشوری باثبات است و همگرایی داخلی دارد. اما آمریکا دو استراتژی موازی را نسبت به ایران در پیش می‌گیرد. از منظر آنها ایران کشوری است مهم با منابع طبیعی گسترده، در یک منطقه حساس که نه تنها خودش دارای ثبات است، بلکه می‌تواند موجب ثبات دیگران هم بشود. اما جمهوری اسلامی ایران از منظر آنها سیاست‌هایی دارد که باید با آنها برخورد کنند. آنها می‌گویند جمهوری اسلامی ایران تصور کرده حالا که توانسته مساله هسته‌ای را حل کند، می‌تواند بقیه اهداف خود را دنبال کند. در نتیجه برخوردی می‌کنند که نشان دهند هنوز هم تمام شرایط برای ایران مهیا نیست. بر این اساس هرچند ظاهر امر، به تعویق انداختن کارهاست، اما باطن آن سیاسی است.

*استراتژی آمریکا نسبت به ایران گشایش‌های قطره‌ای و تدریجی است. به همین دلیل بازگشتن به روابط عادی ایران با دنیا زمانبر است. آمدن رئیس‌جمهوری جدید در کاخ سفید خیلی تاثیری در این استراتژی کلان نخواهد گذاشت؛ چراکه این استراتژی در مورد ایران مورد اجماع در آمریکا است. ممکن است ادبیات و مکانیزم‌ها متفاوت باشد؛ اما جهت‌گیری، برخورد تدریجی و قطره‌ای با اصلاح اقتصاد ایران، تداوم فشار بر تغییر رفتار در سیاست خارجی ایران، هم موردی و هم منطقه‌ای از سیاست‌های کلان آمریکا است.

*با نگاهی به فضای داخلی کشور و دو نیروی متضاد در ایران، می‌توانیم به این نتیجه برسیم که حل‌وفصل این تضادها حتی در داخل کشور هم زمان می‌برد. بخش از مسائل داخلی ما تابع مسائل نسلی در ایران است چراکه تصمیم‌گیران کنونی، نسل انقلاب هستند که توانسته‌اند طی این سال‌ها نظم را به‌وجود بیاورند و می‌خواهند آن را حفظ کنند بنابراین تغییر به این راحتی نخواهد بود. تغییر در داخل کشور تدریجی خواهد بود؛ چه اقتصادی و چه سیاسی. بنابراین ما به‌زودی نمی‌توانیم با نظام بین‌المللی که کانونش هم در آمریکا است، کنار بیاییم.

*ذات سیاست و اقتصاد بین‌الملل، رئالیسم است. اگر واقعیت‌های جهانی را بپذیریم، سریع‌تر از این چالش‌ها عبور می‌کنیم. وضع ایران امروز با 50 سال پیش فرق می‌کند. باید متوجه شویم آن دوران تمام شده که آمریکا برای ایران تعیین تکلیف کند.

*قدرت و ثروت ایران در گرو بین‌المللی شدنش است. هدف مخالفان ما این است که ایران حفظ شود، اما ضعیف باشد.

*چالش دیگر خارجی ما این است که باید ببینیم می‌خواهیم در منطقه خاورمیانه چه نقشی را ایفا کنیم؟ نظر من این است که حضور ما باید حضور نرم‌افزاری و تجاری و اقتصادی باشد. یعنی ایران بتواند بازارهای منطقه را در اختیار داشته باشد. این چالش ما است که قدرت‌های منطقه‌ای‌مان را چه چیزی می‌خواهد شکل بدهد؟ ما می‌خواهیم حضور فیزیکی داشته باشیم یا بازارها را در اختیار بگیریم؟ این نیاز به تفکر ملی و اقتصادی دارد.

*امنیت ملی ایران در گرو قدرت منطقه‌ای است؛ اما در سایه کسب بازارها و تولید. ما فرصت‌های زیادی را در منطقه از دست داده‌ایم. چراکه نتوانستیم خودمان را اقتصادی و تجاری تعریف کنیم.

مهم‌ترین چالش داخلی پس از برجام «فقدان اجماع در داخل کشور» است. ما بر سر این موضوع اجماع نداریم که اقتصاد مساله اول ایران است. شاید این را بگوییم اما در عمل این‌گونه نیست. این موضوع از اظهارنظرها باید به سوی تغییر فضای کشور از سیاسی به اقتصادی پیش برود. در ایران همچنان فضای سیاسی وجود دارد.

*لزومی ندارد خارجی‌ها بیایند و از نزدیک شاهد فضای ایران باشند. اطلاعات در دنیای امروز بسیار شفاف است. آنها می‌توانند از طریق رصد کردن اوضاع داخلی ایران پی به فضای داخلی ببرند. بنابراین اگر مساله اول کشور اقتصاد است، باید تمام اقدامات هم در همین راستا باشد. باید مسائل سیاسی را کنار بگذاریم. البته اتاق بازرگانی هم باید در این همگرایی فکری کمک کند.

*چالش داخلی دیگر ایران در دوره پسابرجام «فقدان یک سیستم یکپارچه مدیریتی در کشور» است. مدیریت ما همچنان در کشور تابع مناسبات فردی است. این هیات‌های اقتصادی که آمدند به پتانسیل‌های ایران واقف هستند، اما ایران را فاقد سیستم می‌دانند. یک کارفرمای خارجی باید مطمئن باشد که همه چیز در ایران استاندارد است.

* اجماع باید در کل حاکمیت شکل بگیرد و باید دارای هارمونی باشد و دائم نیز تقویت شود. در حال حاضر مسوولان در کشور ما با کنایه و غیرمستقیم با همدیگر صحبت می‌کنند. این رفتار ناشی از فقدان اجماع است. اندیشه‌ها باید در کشور تغییر کند تا بتوانیم توسعه پیدا کنیم.

*طراحی یک سیستم زیر 5 سال امکان‌پذیر است. بخشی از آن در داخل کشور و بخشی هم با کمک‌های نرم‌افزاری بین‌المللی ساخته می‌شود. اما در ابتدا باید تصمیم بگیریم که می‌خواهیم به شیوه فردی عمل کنیم یا سیستماتیک.

*با توجه به تنش‌هایی که در منطقه وجود دارد، ما باید مراقب خودمان باشیم. باید ببینیم آینده ایران در این مدار پرتنش منطقه‌ای چگونه تعریف می‌شود. این مراقبت، نیاز به تولید ثروت ملی دارد. اقتصاد ما نباید گروگان تفکرات قدیمی‌مان باشد.

*تا زمانی که ایران در مدارهای بین‌المللی قرار نگیرد، نمی‌تواند مدل خود را پیدا کند. در حال حاضر ما در صحنه بین‌المللی حضور نداریم. چنانچه در این صحنه حضور بیابیم، به‌گونه‌ای دیگر عمل خواهیم کرد. اما می‌توان کره جنوبی را به‌عنوان مدل در نظر گرفت. ما نمی‌توانیم در 500 صنعت سرمایه‌گذاری کنیم. برای اینکه بتوانیم در دنیا مزیت نسبی داشته باشیم، باید بر چند صنعت خاص تمرکز پیدا کنیم. کره‌ای‌ها بر چند صنعت تمرکز کرده‌اند و از این طریق هم به مزیت نسبی رسیده‌اند و هم تولید ثروت ملی.

*دلیل همه چالش‌هایی که در راه توسعه ایران وجود دارد این است که توسعه مساله اول ما نیست. گذر زمان برای ما اهمیت ندارد و بهبود زندگی مردم در اولویت نیست.           

آرشيو مطالب...


Copyright 2012
تعداد کاربران: 48