تهران بسیار آسیبپذیر است و اگر اتفاقی بیافتد، ممكن است ساختار یك ملت و كشور عوض میشود. اگر قلب یك شخص از كار بیافتد، میمیرد. تهران قلب ایران است كه اگر در آن زلزلهای اتفاق بیافتد، همه چیز تخریب میشود.
زلزله شناسی را در جنوب آلمان یاد گرفته است. سال 1347 برای آنكه دانستههای علمی خود را برای كشورش استفاده كند، به ایران می آید و موسسه ژئوفیزیك كشور را با همكاری مسئولان وقت تاسیس میكند و سال ها در این راه تلاش میكند نام پدرعلم زلزلهشناسی ایران را به خود اختصاص می دهد. بهرام عکاشه، متخصص برجسته زلزله شناسی و زمینشناسی در ایران است.
او از جمله كسانی است كه سالها مسئولیت مدیریت موسسه ژئوفیزیك را برعهده داشته است. همواره نسبت به خطر وقوع زلزله درتهران هشدار داده و از طرفداران تغییر محل پایتخت بمنظور به حداقل رساندن تلفات ناشی از زلزله احتمالی است.
به مناسبت سالروز بم که روز ایمنی و زلزله نام گذاری شده است، با وی به گفتوگو پرداختیم. عکاشه در گفتوگو با ایلنا همچنان بر تغییر پایتخت تاکید دارد و معتقد است که مشکل تهران با مقاومسازی حل نمیشود؛ زیرا هرگونه اقدام در تهران به صورت مقطعی میتواند آسیبهای ناشی از زلزله را کاهش دهد.
وی از بیتوجهی به بحث زلزلهخیز بودن در تهران گلایه دارد و میگوید از یک طرف نقشههای تخلیه اضطراری را میبینم اما از طرف دیگر، ساخت و سازهایی غیراستاندارد را مشاهده میکنم که با آن نقشهها مغایرت دارند و همه اینها باعث میشود که احساس کنم کسی به فکر نیست.
زلزله بم با مقیاس 6/6 ریشتری، جزو زلزلههای با میزان متوسط محسوب می شود اما فاجعه آفرید. این در حالی است که کارشناسان از وقوع زلزله ای با عددی بالاتر از 6 در تهران خبر می دهند. وضعیت را چگونه میبینید؟
همانطور که شما اشاره کردید، زلزله بم با بزرگی حدود 6/6 ریشتر به وقوع پیوست كه قاعدتا با این عدد، كسی نباید كشته شود. اما شاهد بودیم كه بیش از 35 هزارنفر كشته و همین تعداد یا شاید بیشتر نیز زخمی شدند.
این خودش معید این است كه ما آسیبپذیر هستیم. این در حالی است كه در كشورمان به جرات می گوییم 55 سال است كه ما ژئوفیزیك را دایر كردیم. از میلیونها سال پیش سرزمین ما زلزلهخیز بوده است و خواهد بود.
بنابراین ایران همیشه آسیبپذیر بوده است و بعضی بخشهای آن نیز آسیبپذیرتر است. زلزله بم به دلیل بافت سنتی و غیراستادارد خانهها این میزان خسارت را به بار آورد و این موضوعی است که در کل وجود دارد. زیرا در کشور ما استانداردهای لازم برای ساختوساز رعایت نمیشود و در نتیجه ساختمانهای ما در برابر زلزله به شدت آسیبپذیرند.
همه این مواردی را که برشمردیم، مختص شهر تهران نیست بلکه بسیاری از شهرهای بزرگ ما نیز دچار همین مشکل هستند. با بررسیهای كه انجام دادم به جرات می توانم، بگوییم كه 90 درصد سطح كشور گسل دارد یعنی شكستگیهایی كه بر اثر زلزله به وجود آمده است.
بنابراین بیش از 80 درصد شهرهای ما برای زلزلههای خیلی خطرناك آسیبپذیر هستند. به جرات میگویم که یك درصد از شهرهای ما در مقابل زلزله آسیب پذیر نیستند؛ حدود 16 درصد متوسط و 80 درصد آسیبپذیر هستند. این واقعیتی است كه در حال حاضر داریم اما حالا چکاری برای این موضوع كرده ایم!؟ مشخص نیست.
قبل از انقلاب به ایران آمدم و کار علمی کردم و براساس آنها همواره هشدار دادم. در سال 1376 شورای عالی امنیت ملی از من درخواست کرد که مستندات خود راجع بحث زلزله در تهران و خطرات ناشی از آن را ارائه کنم.
دو هفته بعد از ارائه این مستندات، رئیس جمهور وقت به 6 نفر از وزرایش دستور داد كه موضوع زلزله را بررسی کنند و اقدامات لازم در این باره را انجام دهند. با بررسیها مشخص شد که این موضوع صحت دارد؛ بنابراین سازمانهای متولی امور امنیتی كشور با یك شركت دولتی ژاپنی قراردادی منعقد کردند و پس از 18 ماه نتایج منتشر شد.
این بررسی نشان میداد كه تهران گسلهای بسیار بزرگی دارد و از جمله این گسلها شمال تهران، ری، مشا، فشم و... بودند. اگر این گسلها فعال شوند، تهران با شدت 8 تا 9 درجه مركالیسم تخرب خواهد شد و عملا شهر تعطیل میشود.
همه این موارد را در نامهای که به شورای امنیت ملی ارائه دادم، نوشتم اما از آن موقع تاكنون جمعیت تهران نه تنها كم نشده است بلكه دو برابر هم شده است؛ یعنی خطر بیشتر شده است.
در نامه به شورای عالی امنیت ملی، چه نكاتی را یادآور شدید؟
در آن نامه سه پیشنهاد كردم. اول اینكه منازل افراد مهم كشور مقاومسازی شود. دوم اینكه برای شهر تهران كه پایتخت و قلب كشور است، ستاد بحران تشکیل شود و سوم در صورت امكان پایتخت را جابهجا كنید؛ چون با توجه به زلزلهخیزی تهران، در صورت بروز زلزله، به دلیل گسلهایی كه در آن وجود دارد، مشكلات بسیاری گریبانگیر كشور میشود.
بحث تغییر پایتخت نیز چندسالی است که هر از چند گاهی مطرح میشود. شما نیز یکی از موافقان این طرح هستید. بسیاری معتقدند که انتقال پایتخت هزینههای بسیاری دارد و مقاومسازی راه حل بهتری است. آیا با این نظر موافق هستید؟
50 سال تبریز، 40 سال قزوین، 138 سال اصفهان، 32 سال شیراز و حداقل 14 سال مشهد پایتخت بوده اما همه این پایتختها به دلایلی تغییر کردند. من این سوال را دارم که با وجود مشکل بزرگی همچون گسلهای متعدد و خطر بروز زلزله، چرا پایتخت را عوض نكنیم.
كشورهای دیگر مثل پاكستان و قزاقستان نیز چنین كاری را كردند. پایتخت برزیل هم عوض شد و هیچ مشکلی ایجاد نشد؛ چرا ما برای کم کردن آسیبها در کشور این کار را انجام ندهیم. خاندان قاجاریه به دلایل مختلفی تهران را انتخاب كردند، چون نزدیك به ایلی بود كه در مازندران داشتند.
از همه مهمتر، تهران از نظر جغرافیایی منطقه امنی برای آنها محسوب میشد؛ زیرا از طرف شمال، جنوب و شرق توسط کوهها فرا گرفته شده بود اما در حال حاضر این موارد نکات مثبتی محسوب نمیشود، چون زمانه تغییر کرده است. آن موقع هواپیمایی نبود كه جایی را بمباران كند، به همین دلیل گفتند این منطقه امنترین جاست. اما در حال حاضر این گونه نیست.
تهران بسیار آسیبپذیر است و اگر اتفاقی بیافتد، ممكن است ساختار یك ملت و كشور عوض شود. اگر قلب یك شخص از كار بیافتد، میمیرد اما اگر دستش یا پایش قطع شود، همچنان میتواند زندگی كند. تهران قلب ایران است كه اگر در آن زلزلهای اتفاق بیافتد، همه چیز تخریب میشود و کشور با مشكلات عدیدهای روبرو میشود.
از آنجایی که همه وزارتخانهها، سفارتخانه، کارخانههای بزرگ و... در تهران متمركز شدهاند؛ بنابراین با وقوع زلزله اگر همه این نهادها درگیر شوند، چه كسی میخواهد كشور را اداره كند. همه چیز در تهران متمركز شده و بارها تاكید كردهام كه نباید اینگونه باشد، در كشورهای دیگر، وازتخانهها و حتی صنایع هر كدام در یك شهر قرار دارند و همه در پایتخت متمركز نیستند.
تا چه اندازه مسئولان به این هشدارها واكنش نشان دادند یا به آنها بصورت عملی پرداختند؟
بعد از اینكه آقای احمدینژاد رئیسجمهور شد، طرح اینكه كارمندان به شهرهای دیگر منتقل شوند تا جمعیت در تهران كاهش پیدا كند را اجرا کرد. در همان زمان، موضوعات مهمی نیز مدنظر قرار گرفت مانند اینكه چه شهری پایتخت شود كه شهرهای دامغان، سمنان و كرج مطرح شدند.
اما هیچ كدام از این گزینهها خوب نبودند؛ چون همه این شهرها نیز روی خط زلزله قرار داشتند. پیشناد من این بود که زلزلهخیزی بین اراك تا اصفهان حداقل است و این پیشنهادی بود که براساس نقشههای زمین شناسی ارائه کردم اما متاسفانه به آن توجهی نشد.
یکی دیگر از پیشنهادهایم، این بود که یك دولت سایه داشته باشیم. این دولت سایه در اصفهان باشد. هرچقدر ما بیشتر مواظب باشیم و بیشتر راهکار تدوین کنیم می توانیم در صورت بروز مشکل عکسالعمل بهتری داشته باشیم.
در حال حاضر ستاد بحران تشکیل شده اما باید جدیتر پیگیری شود، همانند کشورهای آلمان و سوئیس که امروز دیگر همچون قبل در برابر زلزله آسیبپذیر نیستند اما ما آسیبپذیریم. بنابراین آن کارهایی که آنها انجام دادند ما نیز باید انجام دهیم.
در کشور٬ ما افرادی را میشناسم که برای من پیام میفرستند که به نیروهای غیبی اعتقاد دارند و به بحث مهندس زلزله و سازه باور ندارند و میگویند نیروی غیبی تصمیم میگیرد که چه اتفاقی بیفتد. من نمیدانم این نیروی غیبی چرا سراغ کشورهای آلمان و سوئیس و دیگر کشورهای زلزلهخیز نمیرود و فقط سمت ما میآید.
نکته مهم در باره سوانح طبیعی این است که تا آنجایی که از دستمان بر میآید، هر کاری را انجام دهیم و بعد از آن به خدا توکل کنیم. در بحث زلزله چون یک رویداد طبیعی است که زمان مشخصی ندارد، باید از قبل خودمان را آماده کنیم و با توکل بر خدا، این کار را انجام دهیم. توکل بر خدا داشتن، خیلی مهم است؛ چون از نظر روحی تقویت میشویم اما باید هر کاری که از دستمان بر میآید و فکر می کنیم درست است را هم انجام دهیم.
زلزله بم 6/6 ریشتر بود اما برای تهران زلزله تا مرز 8 را پیش بینی کردهاید. در تهرانی که اصول و ساخت و ساز رعایت نمیشود؛ چنین لرزهای، چه میزان خسارتی را میتواند به بار میآورد؟
مقاومسازی برای تهران بیمعنی است؛ زیرا میتوانیم مقطعی تعداد کشتهها را کم کنیم. الان شاهد هستیم که در خیابانهای 4 تا 8 متری ساختمانهای حداقل 6 تا 10 طبقه ساخته میشود. چقدر درباره این موارد صحبت کنیم و هشدار دهیم، فقط میتوانم بگوییم این راه به هیچجا ختم نمیشود جز تخریب خودمان.
اگر زلزلهای در تهران اتفاق بیفتد، تعداد کشتهها و زخمیها چندمیلیونی خواهد بود و تهران عملا تعطیل میشود؛ زیرا سیستمهای گاز، آب و برق قطع از بین میروند، اینها اصلا موضوعات مثبتی نیست، بلکه عوامل بسیار خطرسازی در زمان وقوع زلزله است.
نقشههای تخلیه تهران تهیه شدند و مشخص شده کسانی که مثلا در خیابان کارگر شمالی زندگی میکنند در کجا جمع شوند و با اتوبوس در کجا اسکان داده شوند. این نقشهها توسط ستاد بحران تهران تشکیل شده و کار خوبی است اما این حرکتها باید جدیتر دنبال شوند تا با چشمانمان این تغییرات را در شهر ببینیم.
از یک طرف، نقشههای تخلیه اضطراری را میبینم اما از طرف دیگر ساخت و سازهایی غیراستاندارد را مشاهده می کنم که با آن نقشهها مغایرت دارند و همه اینها باعث میشود که احساس کنم کسی به فکر نیست. از سوی دیگر اتوبانها و بزرگراها در تهران هر چند در برخی ساعتهای کوتاه، ترافیک کمی دارد اما در طول شبانه روز به دلیل ترافیک، بسته هستند.
این اتوبانها در موقع بروز حادثه، نمیتوانند در جابه جایی نقشی را بازی کنند. تهران لوله کشی آب، گاز و فاضلاب ندارد، در حالیکه شهر کوچکی مانند مسجدسلیمان که من در آنجا متولد شدم، 75 سال پیش این تاسیسات در آن وجود داشت.
انگلیسیهایی که برای نفت به آنجا آمده بودند، با برنامهریزی به کار پرداختند و باید کاری میکردند که اکتشاف نفت با صدمه روبرو نشود. اما در تهران که پایتخت است، به تازگی لولهکشی فاضلاب انجام میشود؛ این نشان میدهد که شهرسازی در تهران برنامهریزی نداشت. ما باید به فکر جان، سلامت و ایمنی مردم باشیم و صرفاً مجوز پشت مجوز صادر نشود تا فقط پولش گرفته شود.
گفتگو: صدیقه محمودی